سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم

متن زیر در تاریخ88/2/18، ساعت: 8:20 عصر نوشته شده است.

¤ نشانی من

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نشانی از تو ندارم

اما نشانی خود را به تو میدهم

نشانی من:

در عصر های انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار

خیابان غربت را پیدا کن و

وارد کوچه پس کوچه تنهایی شو

کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده

و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام

در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو

حریر غمش راکنار بزن

مرا می یابی

 


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ88/2/8، ساعت: 2:47 عصر نوشته شده است.

¤ نگاهم کرد!!!؟

نگاهم کرد...

                پنداشتم دوستم دارد!!!

نگاهم کرد... 

               هزاران شوق عشق در او دیدم!!!

نگاهم کرد...

              شیفته و دلباخته ی او شدم!!!

نگاهم کرد...

...

اما بعدها فهمیدم ...

او فقط نگاه میکرد!!!


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ88/1/22، ساعت: 1:4 عصر نوشته شده است.

¤ من همه او شدم!!!

 

اول به هزار لطف!!! بنواخت مرا

آخر!!! به هزار غصه بگداخت مرا

چون مهره ی مهر خویش می باخت!!! مرا

چون من همه او!!! شدم بینداخت!!! مرا

!!!...

 


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ88/1/15، ساعت: 4:4 عصر نوشته شده است.

¤ 2دل!

شرط دل دادن

دل گرفتن است...

 و گرنه

 یکی بی دل!!! می مونه

 و دیگری...

 دودل!!!


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/12/22، ساعت: 5:58 عصر نوشته شده است.

¤ چه کسی بهتر از خودم؟!!

چد قدم بیشتر نمونده بود تا به او برسم

ای وای...

چه کسی سر راهم چاه کنده بود؟!

لبه ی چاه ایستاد و گفت:

...

چه کسی بهتر از خودم؟!!


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/12/20، ساعت: 7:13 عصر نوشته شده است.

¤ شکستند شکستم!!!

قفس داران سکوتم را شکستند

دل دائم صبورم را شکستند

به جرم پا به پائی عشق رفتن

پرو بال عبورم را شکستند

مرا از خلوتم بیرون کشیدند

چه بی پروا حضورم را شکستند

تمنا در نگاهم موج می زد

ولی رویای دورم را شکستند


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/12/14، ساعت: 7:21 عصر نوشته شده است.

¤ فراموشم کنید

میمیرم مرا در تابوت سیاهی بگذارید تا همه بدانند در تاریکی به سر می برده ام

 دستهایم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند به آنچه می خواستم نرسیدم

چشمهایم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار از دنیا رفته ام

 روی قبرم تکه یخی بگذارید تا مثل باران برایم اشک ریزد

 و

 روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا

         همه فراموشم کنند...


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/12/3، ساعت: 4:45 عصر نوشته شده است.

¤ گذران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 تا به کی باید رفت
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهاری دیگر
آه کنون دیریست
که فرو ریخته در من ‚ گویی
تیره آواری از ابر گران
چو می آمیزم با بوسه تو
روی لبهایم می پندارم
می سپارد  جان عطری گذران
آن چنان آلوده ست
عشق غمنکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون ترا مینگرم
مثل این است که از پنجره ای
تکدرختم را سرشار از برگ
در تب زرد خزان می نگرم
مثل این است که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم
تو چه هستی

جز یک لحظه

 یک لحظه یک لحظه

 که چشمان مرا می گشاید در
برهوت آگاهی ؟
بگذار
که فراموش کنم ...
 

 


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/11/20، ساعت: 3:29 عصر نوشته شده است.

¤ منــــــــــــــــــــــم!!!!

      

 

 

 

اون که هر چی ابر دنیاس خونه داره تو چشاش

اون که ناچاره بخنده اما گریه س خنده هاش

اون که تو شهرش غریبه با یه عالم آشنا

هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخ صداش

اون منـــــــــــــم اون منــــــــــــــــــــــم

بغضمو تو گلوم می شکنـــــــــــــــــــم

اون که خیلی قصه داره رو لبای بی صداش

مونده فریادش تو سینه در نمی یاد از لباش

قد یه دنیا کتابه با یه عالم گفتنی

هر کدوم از غصه هاش هر کدوم از قصه هاش

اون منـــــــــــــــــم اون منـــــــــــــــــــــــــم

بغضمو تو گلوم می شکنـــــــــــــــــــــــــــم

 


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران

متن زیر در تاریخ87/11/6، ساعت: 2:22 عصر نوشته شده است.

¤ ما و مجنون!!!

 

ما و مجنـــــــــون همسفر بودیم در

                          صحرای عشـــــــــــــــــق...

                                     او به مقصد هـــــــــــــا رسید و ما ...

                                           

                                    هنــــــــــــــــــــــــــــــــوز آواره ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم


¤ نویسنده: دخترک گریان

پیام های دیگران


¤ لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
شناسنامه

پارسی بلاگ
پست الکترونیک
 RSS 

کل بازدیدها: 45095

بازدید امروز : 2

بازدید دیروز : 5


درباره خودم

من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم
دخترک گریان
من غم فروش دوره گردم با شادی بیگانه ام و از کامرانی ها چیزی نمی دانم . من غم فروش بی خانمانم عشق را نمی شناسم و دیگر اشک شمع را دوست ندارم .من غم فروش بی آزارم و غم را با اشک چشم مبادله می کنم

لینک به وبلاگ

من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم

ْآرشیو یادداشت ها

آبان 1387
مهر 1387
آذر 1387
دی 1387



لینک دوستان

همه جوره
سومین سال انتظار
HOT ENTERTAINMENT NEWS
لبخند
یک قطره اشک
kiss 4 you
scarlet


اشتراک در خبرنامه