من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم
متن زیر در تاریخ87/8/11، ساعت: 6:13 عصر نوشته شده است.
¤ برای آخرین رنج¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/11، ساعت: 4:30 عصر نوشته شده است.
¤ خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخوش بختی را دیروز به حراج گذاشتند
حیف من زاده ی امروزم
خدایاااااااااااااااااااااااااااا جهنمت فرداست
پس چرا امروز می سوزم؟
خوش بختس¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/7، ساعت: 12:10 عصر نوشته شده است.
¤ چه آرزو ها¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/5، ساعت: 5:58 عصر نوشته شده است.
¤ جواب می خوامکسی می دونه من باید چیکار کنم
که خدا جوابمو بده؟؟
لطفا بهم بگید
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/4، ساعت: 2:56 عصر نوشته شده است.
¤ و بعد از رفتنتشبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ای
در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهاییم رویید
با حسرت جدا کردم
و تو ...
در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب
ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا, تا کی, برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت
باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رشم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو
تمام هستی ام از دست خواهد رفت
کسی حس کرد من بی تو
هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را
با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای تو ام برگرد!
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سر دست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ؟! ...
شاید به رسم پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت
دعا کردم
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/1، ساعت: 1:8 عصر نوشته شده است.
¤ دست گذاشتم رو یکی¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/7/27، ساعت: 4:50 عصر نوشته شده است.
¤ ای زندگیسهم من از عشق چیست ؟
سهم من از عاشقی چیست؟
سهم من از زندگی چیست؟
من بی یقین در حجم وسیع نا کامی هایم ...
خواهم مرد.
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/7/26، ساعت: 7:55 عصر نوشته شده است.
¤ وداع¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/7/26، ساعت: 7:37 عصر نوشته شده است.
¤ افسانه تلخ¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/7/26، ساعت: 7:26 عصر نوشته شده است.
¤ فقط می خندمنمی نویسم چون می دانم هیچ گاه نوشته ام را نمی خوانی
حرف نمی زنم چون می دانم هیچ گاه حرفم را نمی فهمی
نگاهت نمی کنم چون تو اصلا نگاهم را نمی بینی
صدایت نمی زنم زیرا اشک های من برای تو بی فایده است
فقط می خندم زیرا تو در هر صورت می گویی ...
من دیوانه ام...
¤ نویسنده: دخترک گریان
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 45196
بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 17
درباره خودم
دخترک گریان
من غم فروش دوره گردم با شادی بیگانه ام و از کامرانی ها چیزی نمی دانم . من غم فروش بی خانمانم عشق را نمی شناسم و دیگر اشک شمع را دوست ندارم .من غم فروش بی آزارم و غم را با اشک چشم مبادله می کنم |
لینک به وبلاگ
ْآرشیو یادداشت ها
آبان 1387
مهر 1387
آذر 1387
دی 1387
لینک دوستان
همه جوره
سومین سال انتظار
HOT ENTERTAINMENT NEWS
لبخند
یک قطره اشک
kiss 4 you
scarlet
اشتراک در خبرنامه