من از ماتم سرای شمع بی پروانه می آیم
متن زیر در تاریخ87/10/19، ساعت: 8:22 عصر نوشته شده است.
¤ نمی دانم
نمی دانم تو می خوانی ز چشمم حرفهایم را
نمی دانم تو می بینی نگاه بی صدایم را
که می گوید:
بدون مهربانیهای بی حدت...
بدون عشق تو،
هیــــــــــــــــــــــــــــــــچم...
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/10/8، ساعت: 5:30 عصر نوشته شده است.
¤ دختر و بهاردختر کنار پنجره تنها نشست و گفت
ای دختر بهار حسد می برم به تو
عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو
بر شاخ نوجوان درختی شکوفه ای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
میشست ککلی به لب آب تقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را
خورشید خنده کرد و ز امواج خنده اش
بر چهر روز روشنی دلکشی دوید
موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او
رازی سرود و موج بنرمی از او رمید
خندید باغبان که سرانجام شد بهار
دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
دختر شنید و گفت چه حاصل از این بهار
ای بس بهارها که بهاری نداشتم
خورشید تشنه کام در آن سوی آسمان
گویی میان مجمری از خون نشسته بود
می رفت روز و خیره در اندیشه ای غریب
دختر کنار پنجره محزون نشسته بود
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/9/26، ساعت: 7:0 عصر نوشته شده است.
¤ چرا؟
می گن :چرا؟...
می گم :چون نخواست!
می پرسن : دلیلش؟
می گم : نمی دونم!
می گن : چیه؟....
می گم : نمی تونست....!
می پرسن چرا؟
جوابم سکوت است دوباره چرا؟چرا؟
فریاد می کشم:چون...
از اولم دوسم نداشت
...
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/9/21، ساعت: 7:12 عصر نوشته شده است.
¤ او!!!!
عاشـــق هر کس شدم او شد نصیب دیــــگری
دل به هر کس دادم او هم زد به قلبم خنــجری
من سخـاوت دیده ام دل را به هر کس می دهم
شــــرم دارم پس بگیـــــرم آنچه را بخشـیده ام
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/9/4، ساعت: 9:21 عصر نوشته شده است.
¤ تو می دانی که بد کردیتومی دانی که بارفتن ازاین کنج دل تنگم مرا تودربه در کردی
تومی دانی که باقلب سیاه وسنگ وآتشینت مراخونین جگرکردی
چه راحت ازدل پردردمن اما گذرکردی
نکن گریه برای من
نمی خواهم بریزی گوهرچشمت به پای من
نمی خواهم دگرتوبشنوی حتی صدای من
در این دنیا خودم هستم وخدای من
نمی خواهم توبرگردی
نمی خواهم بگویی دردل شب های تنهایم توشبگردی
بدان باقلب تنهایم چه ها کردی
نمی بخشم
تورامن باتمام خنده هایت هم نمی بخشم
قسم برآن زمان باتوبودن ها
که هرگز دل شکستن های تلخت رانمی بخشم
نمی مانم
نمی مانم دگرمن درکنارتو ....نمی مانم
ازاین جا می روم
تاگم شدم دربی کسی های غریب خود
که تاباورکنی هرگزکنارتونمی مانم
نمی بینم
اگرتالحظه ی مرگم جلوی چشم من باشی
تورادیگر نمی بینم
توازچشم من افتادی
نمی سازم
دگرشعری برای رفتن قلبت نمی سازم
دگردرگوشه ی تاریک وسرد این اتاق غم
برای ازتوخواندن ها من آهنگی نمی سازم
نمی گریم دگرهرگزبرای قلب سردوبی وفای تونمی گریم
تومی دانی
تومی دانی که بدکردی
نکن گریه برای من
نمی خواهم توبرگردی
نمی بخشم
نمی مانم
نمی بینم
نمی سازم
نمی گریم برای تو!
تومی دانی
تومی دانی تمام قسم ها را
توحتی لحظه ای درزندگی باور نکردی عشق بی پایان این دل را
ولی این را توباورکن
قسم برپاکی عشقای رویایی
قسم برصافی دل های دریایی
قسم برگریه ی شبهای تنهایی
توبدکردی
بدان اما هنوزهم
دوستت دارم
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/28، ساعت: 8:1 عصر نوشته شده است.
¤ بریدمهر کس که دلی داشت به دلدار سپرد...
این دل نفرین شده ی ماست که...
تنهـــــــــاست هــــــــــنوز...
...
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/23، ساعت: 5:51 عصر نوشته شده است.
¤ اعتراف
تا نهان سازم از تو بار دگر
راز این خاطر پریشان را
میکشم بر نگاه ناز آلود
نرم و سنگین حجاب مژگان را
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم
پارسا وار در برابر تو
سخن از زهد و توبه می گویم
آه ... هرگز گمان مبر که دلم
با زبانم رفیق و همراهست
هر چه گفتم دروغ بود دروغ
کی ترا گفتم آنچه دلخواهست
تو برایم ترانه میخوانی
سخنت جذبه ای نهان دارد
گویا خوابم و ترانه تو
از جهانی دگر نشان دارد
شاید این را شنیده ای که زنان
در دل ”آری و نه“ به لب دارند
ضعف خود را عیان نمیسازند
راز دار و خموش و مکارند
آه من هم زنم ‚ زنی که دلش
در هوای تو میزند پر و بال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/18، ساعت: 7:21 عصر نوشته شده است.
¤ سر گذشت گل غمتا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
هر چه بر من زمانه می ازود
گل غم را از آن نصیبی بود
همچو جان در میان سینه نشست
رشته عمر ما به هم پیوست
چون بهار جوانیم پژمرد
گفتم این گل ز غصه خواهد مرد
یا دلم را چو روزگار شکستی هست
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد چه بینم آه
گل غم مست جلوه خویش است
هر نفس تازه روتر از پیش است
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت
¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/15، ساعت: 6:57 عصر نوشته شده است.
¤ اسیر¤ نویسنده: دخترک گریان
متن زیر در تاریخ87/8/12، ساعت: 3:57 عصر نوشته شده است.
¤ بیچاره این دلزورکی نخند عزیزم می دونم اومدی بازی
نمی خوام این آخرین بازی زندگی ام ببازی
خودتو راحت کن و فکر کن جبران گذشته ست
از منم می گذره اما به دلت چاله نسازی
اومدی بشکنی بشکن از من ساده چی مونده؟
قبل تو هر کی بوده تمام تار و پود و سوزونده
تو هم از یکی دیگه سوختی می خوای تلافی باشه
بیا این تو دل و باقی احساسی که مونده
دل من اونقده پاره ست موندنش مرگ دوباره ست
آسمون سینه ما خیلی وقته بی ستاره ست
همینی که باقی مونده واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هاو بردن آخرینش هم تو بکن
نمی خوام بگذره عمری خسته شی واسه فریبم
یقه ات رو نمی گیره هیچ کس آخه من این جا غریبم
بزن و برو عزیزم مثل هر کسی که زد و برد
طفلی این دل که همیشه به گناه دیگران مرد
نفرتت رو از غریبه سر یه غریب خراب کن
خنده کوتاه من رو بیا گریه کن عذاب کن
مهمم نیست که چه جرمی یا گناهی این سزاشه
باقی دلم یه مشت خاک همینم می خوام نباشه
عقده های یک شکست رو خالی کن سر دل من
دیگه متروک مونده و سرد خاک پیر ساحل من
از نگاهات خوب می فهمم که تو فکرت یه فریبه
بازی بسه پاشو بشکن من غریب و تو غریبه
¤ نویسنده: دخترک گریان
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
کل بازدیدها: 45197
بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 17
درباره خودم
دخترک گریان
من غم فروش دوره گردم با شادی بیگانه ام و از کامرانی ها چیزی نمی دانم . من غم فروش بی خانمانم عشق را نمی شناسم و دیگر اشک شمع را دوست ندارم .من غم فروش بی آزارم و غم را با اشک چشم مبادله می کنم |
لینک به وبلاگ
ْآرشیو یادداشت ها
آبان 1387
مهر 1387
آذر 1387
دی 1387
لینک دوستان
همه جوره
سومین سال انتظار
HOT ENTERTAINMENT NEWS
لبخند
یک قطره اشک
kiss 4 you
scarlet
اشتراک در خبرنامه